جهان موازی جلیلی
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۵۹۸۷۴
توصیف لاریجانی از جلیلی، توصیف موجزی است، با چند عبارت کلیدی: "مواضع خطرناک"، "اعتماد به نفس" و "هر انسان عاقل". به عبارتی لاریجانی از یک شگفتی میگوید اینکه چگونه یک نفر این مواضع خطرناک را با این اعتماد به نفس بیان میکند؟ مواضع خطرناکی که با عقلانیت حداقلی هم جور در نمیآید.
همین جمعهی گذشته بود که ایسنا نقل قولی تازه از سعید جلیلی منتشر کرد: "امروز ایران بالاترین و گستردهترین روابط اقتصادی را در سطح جهان برقرار میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برآمدن سعید جلیلی در عرصهی عمومی به احمدینژاد گره خورده است چه آنجا که همسفر اولین نیویورک رفتن احمدینژاد است و چه آنجا که نامهنگاریهای غیرمرسوم احمدینژاد در سال 1385 به بوش و مرکل و شیراک و پرودی و پاپ بندیکت شانزدهم را هم به ایدههای او نسبت میدهند، او که دیپلماسی پیامبر درس میداد. اما از 30 مهر 1386 که جلیلی به شکلی ناگهانی برای ایرانیان و غیر ایرانیان، رونمایی شد، از همان پانزده سال پیش که او به عنوان همنشین تازهی سولانا و بعدها اشتون معرفی شد و مسافری به مقصد ژنو و استانبول و بغداد و مسکو و آلماتی، «جهان موازی جلیلی» هم به تدریج کشف شد؛ جهانی که در آن دیپلماسی همان بیانیهخوانی یکسویه بود و کلاس ملالآور فلسفه و تاریخ بر میز مذاکره؛ جهانی موازی که در آن هر خطابه و هر درشتی، پیروزی ابدی برای طرف وطنی بود و هر قطعنامه، شکستی برای نظام سلطه.
جهانی موازی که در آن تعیین زمان و مکان مذاکرات، فتحالفتوح بود و هر مذاکرهی نافرجام یکی دو روزه، گواه ناکامی دشمن در عقب راندن ما. جهانی موازی که در آن سه قطعنامهی شورای امنیت شامل قطعنامهی فرسایندهی 1929 (از شدیدترین قطعنامههای تحریمی تاریخ شورای امنیت علیه یک کشور که ما را به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی میداند و تبعاتش در فصل هفتم منشور ملل متحد را بر ما تحمیل میکند)، عادی جلوه داده میشد و سفر تیم مذاکرهکننده با بلیط اکونومی، بر بال پروپاگاندا مینشست و سر از فیلم تبلیغاتی در میآورد.
جهانی موازی که در آن مذاکرات جلیلی نماد عزت بود، همان مذاکرات که در برابر مقامهای ناهمترازی انجام میداد که برای هر پاسخ به او نیازمند تایید مقام بالاتر بودند. در جهان موازی جلیلی، غرب ناتوان شده بود اما در جهان ما نه فقط غرب که حتی شرکای شرقی نیز به قطعنامههای ضد ایرانی نه نگفتند و در برابر ایران، صف واحد تشکیل دادند.
در جهان موازی جلیلی، شش سالی که در بر ما گذشت، کوتاه و لحظه لحظهاش آستانهی پیروزی و تمدنسازی و افقگشایی بود اما در جهان ما، شش سال مسؤولیت جلیلی، نمایی تمامقد از انزوای کشور بود، نماد توقف که به قول علیاکبر ولایتی، مذاکرات حتی یک قدم هم پیش نرفت. شش سال جلیلی، نماد متوقف شدن یک کشور است؛ نماد تعلیق و عدم قطعیت و چه چیز بدتر از تعلیق و چه چیز زجرآورتر از طولانیشدن دورهی ابهام و انزوا. شش سال جلیلی در جهان ما، افرون بر آنکه کلافهای تو در توی تحریم در هم پیچیدند و ساختار تحریمهای فرساینده شکل گرفتند، سالهای آسیبپذیری امنیتی هم بود، سالهای آغاز آسیبپذیری؛ عمدهی ترورهای هستهای در آن سالها رخ داد و حتی منافقین نیز همزمان با دورهی مسؤولیت او از لیست تروریستی امریکاییها خارج شدند.
دایرهی واژگان جلیلی، بازتر از دایرهی واژگان دیگرانی چون رئیسی و قالیباف و ... است، او با کلمه بیگانه نیست، واژگانی چون «راهبرد» و «ظرفیت» و ... از دهانش نمیافتند اما جهان او بر خلاف آنچه مینمایاند، جهان پیچیدهای نیست، اتفاقا جهان سادهسازی شدهای است. در جهان موازی جلیلی دیر و زود آمدن به محل مذاکرات یا معطل کردن باقی اعضا و قدم زدن در محوطه، یا مجبور کردن دیگران به حضور در بغداد و آلماتی ضربهی هولناک به هیمنهی دشمن است، ضربهای عمیقتر از آنچه قطعنامهها بر پیکر اقتصاد و اجتماع و سیاست ما زدهاند؛ در جهان جلیلی پیچیدگی تحریم و انزوا را میشود با ایدهی ناب «تهاتر» از بین برد، ایدهای از عمق تاریخ و تمدن بشر؛ در جهان جلیلی، میشود با اجتماع کشورهای تحریم شده در «باشگاه تحریمیها»، نظمی نو در انداخت و G7 و G20 و EU و ناتو را، همه را پس زد.
جهان موازی جلیلی، همان دنیای سادهسازی شدهی جلیلی، میتواند جهان خطرناکی برای جهان ما باشد، برای دنیای واقعی ما؛ ایدههای خطرناک آن جهان موازی است که هنوز هم ماجراجوییها را بیدار میکند، ایدههای جهان موازی او را میشود در تعویق مذاکرات و به انتظار زمستان نشستن دید، ایدههایی که اندک فرصتها را برای تأمین منافع ملی ما در تهدید قرار میدهد، ایدههایی که میتواند سیاست را به قماری تبدیل کند که سوی محتملاش هزینهی یک ملت باشد. گرچه جلیلی در دولت مردمی رئیسی جا نگرفته اما سایهی جلیلی و جهان موازیاش بر دولت سیزدهم برقرار است آنچنانکه رایحهی احمدینژاد را هم میشود از دولت ابراهیم، استشمام کرد.
این تنها جلیلی نیست که جهانی موازی دارد، جهانهای موازی بسیاری در کار است برای بسیاری دیگر؛ جهانی موازی برای حسین شریعمتداری که در آن، دو ماه تعلیق مذاکرات، اوضاع را زمین تا آسمان تغییر میدهد (که البته در جهان ما هم اوضاع زمین تا آسمان تغییر کرد اما در خلاف جهت)؛ جهانی موازی برای ابراهیم رئیسی که در آن اقتصاد به مذاکرات گره نخورده و دلار، قلههای جدید را فتح نکرده؛ جهانی موازی برای سخنگوی دولت که در آن اینترنت فیلتر نیست و صادرات نفت به دوران پیش از تحریمها برگشته و جهانی موازی که در آن رستم کابینه، سالی یک میلیون مسکن میسازد.
2323
کد خبر 1692092منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اصولگرایان سعید جلیلی جهانی موازی احمدی نژاد جهان ما ی جلیلی شش سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۵۹۸۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تظاهرات در دانشگاههای آمریکا به چه معناست؟
فرارو- شمار قابل توجهی از تئوریسنها و تحلیلگران عرصه روابط بین الملل بر این باورند که نظام بین الملل در شرایط کنونی وضعیت به شدت حساس و خاصی را سپری میکند. در حقیقت، آنها بر این باورند که جهان در یک پیچ حساس تاریخی است که روند تحولات در آن سمت و سوهای جدیدی را نوید میدهند و به تدریج باید انتظار ظهور واقعیتهای تازهای را نیز داشت.
به گزارش فرارو، در این چهارچوب، جهان غرب به عنوان بنیانگذار اصلی نظام بین المللی کنونی جهان، موقعیت خود را به شدت در معرض خطر و تهدید میبیند. به بیان ساده تر، نظام بین المللی غربی جهان، تکانههای سختی را تجریبه میکند و هیچ بعید نیست که در سالهای آتی شاهد فروپاشی هژمونی این نظام بین الملل در عرصه جهانی باشیم.
در این رابطه، برخی اندیشکدههای معتبر غربی حتی به این مساله اشاره داشته اند که تا پایان دهه ۲۰۲۰ میلادی، هژمونی جهانی آمریکا از بین میرود و این کشور از حیث قدرت بین المللی، سقوط قابل توجهی را تجربه خواهد کرد.
با این همه، به طور خاص میتوان ۳ نشانه مهم و محوری از در خطر بودن هژمونی جهان غرب در چهارچوب معادلات کلان نظام بین الملل را شناسایی کرد.
۱. افول اخلاقی و اقناعیِ هژمونی غربیشاید هیچگاه به اندازه وضعیت کنونی، افول اخلاقی و قدرت اقناعی هژمونی جهانی غرب، آشکار نشده است. جنگ اوکراین در نوع خود نشان داد که تا چه اندازه قدرتهای غربی با لغات بازی میکنند و ملتهایی نظیر اوکراین را سپر بلای اهداف و منافع کلان خود میکنند.
با این حال، جنگ غزه تیر خلاصی به جهانی از تئوری پردزایهای غربیها با محوریت برسازی تصویری انسانی و آرمانی از خود در جهان بشریت بود. جهانی که مدعی بوده نقطه اوج کلیه ارزشهای متعالی و انسانی است و اساسا جهانِ مقابل آن چیزی جز اردوگاه شَر نیست. اکنون به وضوح مشخص شده که نه تنها دیگر ملتهای جهان آگاهی قابل توجهی را در مورد نفاق و استانداردهای دوگانه قدرتهای غربی پیدا کرده اند بلکه حتی در خاک خودِ قدرتهای غربی نظیر آمریکا نیز جامعه دانشگاهی و افکار عمومی، به نحوی گسترده علیه نظام حکمرانی این کشور و همدستی آن با جنایات گسترده صهیونیستها در جنگ غزه به پا میخیزند و یک نَه بزرگ را به آنچه دموکراسی و رویای آمریکایی ادعا شده و میشود، میگویند.
موضوعی که حقیقتا ضربهای بزرگ به گفتمان حکمرانی و سیاسی آمریکا است و تا حد زیادی موقعیت و جایگاه این کشور در عرصه نظام بین الملل را تضعیف و پوشالی بودن شعارهای دور و دراز و متعالی اش را پیش چشم همگان قرار داده است.
۲. ضعف اهرم رسانه برای هژمونی غربیهژمونی غربی در نظام بین الملل تا حد زیادی متکی به ابزار رسانه و تبلیغات بوده است. این در حالی است که در شرایط کنونی جریانهای سیاسی و رسانهای غربی دست به هر اقدامی میزنند تا افکار عمومی خود را قانع کنند که خروش و قیام علیه نظامهای حکمرانی غربی، گزینه خوب و درستی نیست و واقعیتها دقیقا همان چیزیهایی هستند که این نظامهای حکمرانی مطرح میکنند.
در سطوح نخبگانی و عمومی در جوامع غربی روندها و رویههای متفاوتی در حال شکل گیری هستند. موضوعی که هم تحت تاثیر استانداردهای دوگانه جهان غرب و هم متنوعتر شدن منابع دریافت اخبار و واقعیتها است. معادلاتی که همه و همه یک رکن مهمِ هژمونی غرب در نظام بین الملل که همان عنصر و اهرم تبلیغات است را از کار انداخته و از واقعیتهای تازهای رونمایی کرده است.
۳. حملات معنادار به جهانِ غیرغربیدر سالهای اخیر نظامهای حکمرانی در غرب و به طور خاص در آمریکا، حملات گسترده و بیمنطقی را علیه گسترش حضور و نفوذ و قدرت دیگر قطبهای قدرت در عرصه روابط بین الملل در دستورکار قرار داده اند. به عنوان مثال، جهان غرب به شدت نسبت به توسعه نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا و یا مناطقی نظیر آفریقا و آمریکای لاتین حساس بوده و انواع و اقسام حملات تبلیغاتی و رسانهای را در این رابطه علیه ایران معطوف کرده است. در مورد چین نیز سال هاست که توسعه نفوذ این کشور در قارهای نظیر آفریقا، با حملات سنگین تبلیغاتی همراه شده و سعی شده تصویر یک بازیگر خطرناک از چین در قاره آفریقا ارائه شود. در مورد روسیه نیز عینا یکچنین رویکردی رواج دارد.
در این چهارچوب، همینکه جهان غرب و هژمونی غرب در عرصه نظام بین الملل، به این نقطه رسیده که با حملات تبلیغاتی و رسانهای به مصاف رقبای بین المللی خود میرود، گواهی روشن بر تضعیف اهرمهای میدانی و در دسترس آن است. موضوعی که به زعم برخی تحلیلگران برجسته حوزه روابط بین الملل، نمودی عینی از دست پاچگی غرب در مواجهه با واقعیتهای جدید نظام بین الملل را نیز به نمایش میگذارد.